داستان بهلول و شکستن سر استاد

روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید :

من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !

(بیشتر…)

  • - بازدید: 50
ادامه مطلب

teacher-2_Haftegy.ir

از تو گفتن کار یک دلداده است

قلب تو قلبی سفید و ساده است
هر چه می دانم تو یادم داده ای

پند هایت پاک و فوق العاده است
(بیشتر…)

  • - بازدید: 36,172
ادامه مطلب

اشعار زیبا از استاد شهریار

بدون دیدگاه

shahryar_Haftegy.ir

آمـدي، جـانـم بـه قـربـانـت ولــي حـالا چـرا بي وفـا

حـالا کــه من افـتــاده ام از پـا چـرا

نوشـدارويي و بعـد از مرگ سهـراب آمدي

سنگدل اين زودتر مي خــواستي، حالا چـرا

(بیشتر…)

  • - بازدید: 986
ادامه مطلب

teacher-student_Haftegy.ir

شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع و گریه و زاری بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !

استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟

(بیشتر…)

  • - بازدید: 2,645
ادامه مطلب