ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان . . .
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
بیا ای همنشین سرد پاییز
به آواهای شب هایم درآمیز
بیا ای رنگ مهتاب بلورین
تو شعری تازه در من برانگیز . . .
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
در ماه مهر بادهای پاییزی بی مهری را با برگ درختان آغاز میکنند . . .
گناه شکستن روزه های امسال هم
پای تو … این رمضان
هر روز باید ، غم تو را ”بخورم” . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم / اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم / یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را / بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
باور کن ، “من” تنهاترین ضمیر دنیاست و “او” خوشبخت ترین ضمیر دنیا !
چون “تو” را دارد
زیباترین سلام ها از عمق جانم، به زیباترین آفریده خدا
که به رسم جاده ها از اودورم، ولی به رسم دل، با او هیچ فاصله ای ندارم . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
گاهی میان بی رحمی هایت محبت کنی بد نیست . . .
نگذار روزی که جدا شدیم
خجالت زده ی خاطره هایم باشی . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
طناب را به گردنم انداختند . گفتند : آخرین آرزویت ؟
گفتم : دیدن عشقم
گفتند : خسته است ، تا صبح برایت طناب بافته . . .
میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
تا عشق تو آمد در قلبم، تو رفتی ، تا آمدم بگویم نرو ،رفته بودی ، تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
این من هستم که وفادار خواهم ماند ، این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!
این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم