کاشفی بی باک قصد دارد پياده از دل بيابانی خشک و بی آب و علف بگذرد . اگر عبور از اين بيابان شش روز طول بکشد و او بتواند هر تعداد که می خواهد همراه با خود ببرد ، در صورتی که خود او و هر کدام از همراهانش قادر به حمل آذوقه کافی برای چهار روز يک نفر باشند .
یه روز یه شرکت خیلی بزرگ یه مهندس میخواسته استخدام کنه. رئیس شرکت میاد یه سوال طرح میکنه و میگه هرکس حلش کرد اون استخدامه. 199 مهندس شرکت کردن و هیچکدومشون نتونست جواب درست بده.
بعد یه مهندسی خودشو ژیگول پیگول میکنه و برای دویستمین نفر شرکت میکنه که استخدام بشه.
جان یه شب که با دوستش در حال شام خوردن بود، تصمیم گرفت که مسئله ای را با دوستش در میان بگذارد. او گفت: من با یک متخصص گیاه شناسی صحبت کردم و او به من گفته فقط با 5 هزار دلار می توانم نایاب ترین گیاه یکساله معطر دنیا را داشته باشم. البته او به من گفته که این گیاه هر سال گل میدهد و من میتوانم تخم این گل را بگیرم و خودم آنها را بفروشم.
درون یک قطار قتلی اتفاق افتاده و قاتل هم فرار کرده….
کارآگاه الیور خبرهایی راجب دو قتل در یک قطار شنید. لوکوموتیوران و نگهبان قطار که در سر و ته قطار بودند هر دو کشته شده اند. پلیسی که در واگن وسطی قطار اسکان داشته به او گزارش داد که هر دو در یک زمان با اسلحه کشته شده اند و او صدای هر دو شلیک را شنیده است. کارآگاه متوجه شد که قطار با سرعت 150 کیلومتر در ساعت در حرکت بوده و ناگهان ذهنش جرقه ای زد و پی برد به اینکه : لوکوموتیوران و نگهبان قطار در یک زمان کشته نشده اند. به نظر شما چطور کاراگاه به این نتیجه رسیده است؟
روزی پسری يک چراغ جادو پيدا می کند.
غول چراغ جادو از او می خواهد که يک آرزو کند تا براورده اش کند.
ولی پدر آن پسر فقير است و مادرش نابينا و خواهرش بچه دار نمی شود.
روزی یک قصاب برای خریدن تعدادی گاو ، غاز و مرغ به بازار رفت . قیمت هر گاو ، 15 سکه ، قیمت هر غاز ، 1 سکه و قیمت هر مرغ ، یک چهارم سکه بود . این قصاب صد سکه همراه داشت و می خواست با این پول ، دقیقا صد حیوان بخرد . آیا این امکان پذیر است ؟ توجه کنید که این قصاب از هر حیوان حداقل یکی لازم دارد .
حسین و پدرش در خیابان قدم میزدند که ناگهان ماشینی با سرعت زیاد به آن ها برخورد کرد و بعد هم فرار کرد.پدر حسین در جا فوت میکند ولی حسین را به بیمارستان میبرند. هنگامی که حسین را به بیمارستان رساندند دکتری که او را دید گفت من این فرد را عمل نمیکنم چون او پسر من است!
چنین چیزی چگونه امکان پذیر است؟