داستان جالب صورت حساب

بدون دیدگاه

جانی ساعت ۲ از محل کارش بیرون آمد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزان قیمتی بخورد و راهی شرکت شود.
(بیشتر…)

  • - بازدید: 315
ادامه مطلب

جوانی نزد شیوانا آمد و به او گفت: “در مدرسه‌ای که درس می‌خوانم، پسر ثروتمندی است که خود را خیلی زرنگ و تیز می‌داند و به واسطه ثروت پدرش مسوولان مدرسه هم از او حمایت بی‌قید و شرط می‌کنند.

(بیشتر…)

  • - بازدید: 301
ادامه مطلب

داستان جالب “دزد کیست!؟”

بدون دیدگاه

thief01_Haftegy.ir

داستان ما اینگونه آغاز میشود که :

در یک دزدی بانک یکی از ایالات آمریکا دزد فریاد کشید :

“همه افراد حاظر در بانک ، حرکت نکنید ، پول مال دولت  است و زندگی به شما تعلق دارد”

(بیشتر…)

  • - بازدید: 516
ادامه مطلب

gallows1_Haftegy.ir

آخرین باری که دیدمش پانزدهم آگوست بود. درست شب قبل از اعدامش!
اصولا شب قبل از اعدام نمی ذارن که کسی به فرد اعدامی نزدیک بشه.اون شب ها من با شادی زیاد به تخت خودم می رفتم و روز بیست و هشتم آگوست رو انتظار می کشیدم و همش صحنه ای که قرار بود آزاد بشم رو برای خودم تو ذهنم مرور می کردم.

(بیشتر…)

  • - بازدید: 609
ادامه مطلب