روزی در یکی از جلسات سخنرانی یکی از اساتید بزرگ ریاضیات، دختری جوان، سخنان استاد را یادداشت می کرد. استاد در ضمن بیاناتش گفت: “من از دل ذره، آفتاب بیرون می آورم.
دختر جوان، اهل کشور لهستان بوده و ماری نام داشت.وی در شهر ورشو، پایتخت لهستان در خانواده ای فقیر به دنیا آمد و در همان شهر تحصیلات دبیرستان خود را به اتمام رسانید.
سپس با مشکلات اقتصادی زیادی در دانشگاه اریس به تحصیل ادامه داد. وی اتاق کوچکی داشت و چون هزینه ی برق زیاد بود، شب ها به کتابخانه ای می رفت و تا دیر وقت در نور و گرمای کتابخانه به مطالعه می پرداخت…
تولد وحشی گویا در اواسط نیمه اول قرن دهم در بافق که بر سر راه یزد و کرمان واقع است، اتفاق افتاد و چون بافق را گاهی از توابع کرمان و گاه از توابع یزد به حساب می آورند، وحشی را گاهی یزدی و گاهی کرمانی گفته اند.
دوره اول زندگی وحشی در زادگاهش سپری شد. وحشی در این مدت به جز برادرش در خدمت شرف الدین علی بافقی نیز به کسب دانش و ادب مشغول بود.