داستان زیبای برخورد یک زن و شوهر با ماموران

زن و مرد از راهی می رفتند، ماموران آنها را ديدند وآنها را خواستند!
پرسيدند شما چه نسبتی با هم داريد؟
زن و مرد جواب دادند زن و شوهريم
ماموران مدرک خواستند،
زن و مرد گفتند نداريم!

ماموران گفتند چگونه باور كنيم كه شما زن و شوهريد ؟!
زن و مرد گفتند براي ثابت كردن اين امرنشانه هاي فراواني داريم … !

اول اينكه آن افرادی كه شما مي گوييد دست در دست هم مي روند،
ما دستهايمان از هم جداست!

دوم، آنها هنگام راه رفتن و صحبت كردن به هم نگاه مي كنند،
ما رويمان به طرف ديگريست!

سوم آنكه آنها هنگام صحبت كردن و راه رفتن،با هم با احساس حرف مي زنند،
ما احساسي به هم نداريم!

چهارم آنكه آنها با هم بگو بخند مي كنند،
می بینید که، ما غمگينيم!

پنجم، آنها چسبيده به هم راه مي روند،
اما يكي ازما جلوترازدیگری مي رود!

ششم آنكه آنها هنگام با هم بودن كيكي، بستني ای، چيزی می خورند،
ما هيچ نمی خوريم!

هفتم، آنها هنگام با هم بودن بهترين لباسهايشان را می پوشند،
ما لباسهای کهنه تنمان است.. !

هشتم، …
ماموران گفتند
خیلی خوب،
برويد،
برويد،..
فقط بروید

 

منبع: سیمرغ

دانـــــلود

  • - بازدید: 30

برچسب ها

مطالب پیشنهادی ما

دیدگاه های شما

یک پاسخ به “داستان زیبای برخورد یک زن و شوهر با ماموران”

  1. ی فامیل دور گفت:

    خجالت داره وااااااااااااالا شوما خجالت بکشید لطفا!!!!!خب که چی آقای نویسنده با این مطلبتون؟؟؟؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *